به گزارش صدای بورس چندی پیش شورایعالی بورس تاسیس بورس بینالملل در منطقه آزاد را به عنوان پنجمین بورس کشور تصویب کرد که قرار است معاملات آن به صورت کاملا ارزی صورت بگیرد. بورسیها این روزها در این باره دیدگاههای مختلفی را ارائه کردهاند که بیشتر روی پتانسیلهای این بورس برای جذب منابع ارزی برای کشور متمرکز است.
آنها معتقدند بورس بینالملل میتواند به بازاری تبدیل شود که بازیگران و فعالان اقتصادی کالاها، اوراق، انرژی، ارز، صندوقهای سرمایهگذاری و... را در این بازار عرضه و در رینگهای مختلف آن در اختیار مشتریان خارجی خود قرار میدهند و از سمت دیگر میزبان عرضه خارجیها در این بازار هم هستند. از طرفی دولتها نیز میتوانند با استفاده از این ظرفیت اوراق مختلف ارزی منتشر و عرضه کنند و یا در موضوع بدهیهای خارجی خود از آن استفاده کنند. این در حالی است که در حوزه تجارت کالایی و بازاریابی بینالمللی برای بسیاری از کالاها، میتوان از ظرفیتهای بورس بین الملل استفاده کرد.
اما در این گزارش قصد نداریم به بررسی ظرفیتهای این بورس بپردازیم؛ عملا بررسی این ظرفیتها در اقتصاد بیمار ایران، آدرس غلط دادن است، زیرا میتوان دهها مورد زیرساخت بسیار مناسب را معرفی کرد که در عمل در کشور از کارایی نهفتهای که دارند، استفاده نشده است که این موضوع یا به دلیل مشکلات و موانع متعدد در به فعلیت رساندن این پتانسیلهاست و یا به دلیل عدم استقبال و عدم دید مناسب از آینده عملکرد آنهاست.
بیشتر بخوانید: شکست طلسم ۱۵ ساله پنجمین بورس کشور؟
بورس صادرات چرا موفق نبود؟
یکی از این زیرساختها که در گذشته قرار بود نقشی تقریبا مشابه را در بورس کالا در حوزه کالاهای پایه ایفا کند، رینگ بینالملل بورس کالا بود که در آبان سال ۸۸ در منطقه کیش راهاندازی و در تیر ماه سال ۹۶ معاملات آن با استفاده از کارگزاران در تهران رسمی شد. این تالار در خلال بیش از ده سال گذشته از حداقل ظرفیتهای خود در حوزه صادرات استفاده کرده است که البته دلایل متعددی باعث این عقب ماندگی شده است؛ تحریم از یک سمت که در تمام این سالها شدیدتر از سه دهه قبل از آن بر بازارها غالب بوده است یکی از دلایل این عقب ماندگی است. تغییرات مداوم نرخ ارز در بیش از یک دهه، عدم ثبات اقتصاد ایران و دورههای رونق و رکود سریع، توسعه بسیار تصاعدی دلالی در بخشهای مختلف و... همگی باعث شد تا رینگ صادراتی بورس کالا نتواند به وظیفهای که بر عهده دارد، عمل کند و در نتیجه فعالیت آن امروز به عرضه برخی محصولات در حوزههای قیر و محصولات پالایشگاهی، زعفران و برخی محصولات انگشت شمار در بخش کشاورزی محدود شده است و در عمل نتوانسته به نتیجه مدنظر سیاستگذاران دست یابد و این در حالی است که مسئولان دولت وقت در آن زمان خیال کرده بودند حالا که کشور با تحریمهای شدیدی روبهرو شده، میتوانند با استفاده از ظرفیتهای منطقه آزاد و با اتکا به پتانسیلهای بخش خصوصی بسیاری از کالاهای خود را از نفت و انرژی گرفته تا فرش و زیره و زعفران و فولاد و پتروشیمی صادر کنند که البته اینطور نشد و به جای آن که رینگ صادراتی تحریم را کنار بزند، تحریمها رینگ صادراتی را قبضه کردند.
در این بین یکی از تفاوتهایی که راهاندازی بورس بینالملل در مقایسه با رینگ بینالملل بورس کالا دار، د آن است که دولت کنونی با نزدیک شدن به توافق برجام و زمانی که امیدها به رفع تحریمها افزایش یافته است، این موضوع را پیگیری کرده که قابل تقدیر است و میتواند به معنی این باشد که دولت پیشبینی کرده بعد از رفع تحریمها نیازمند بستری برای جذب سرمایههای خارجی به صورت شفاف هستیم.
ما کجا و بورسهای دنیا کجا؟
با این حال چند نکته ضروری در این بین وجود دارد که باید بررسی شود. بسیاری و تقریبا همه بورسهای بینالمللی دنیا در کشورهایی قرار دارند که میزبان شرکتهای خارجی و سرمایهگذاریهای مشترک و بنگاههای چندملیتی بزرگی هستند که در حال حاضر هیچ یک از شرکتهای بورسی ایرانی روی تابلوی بورسهای معتبر حضور ندارند و این در حالی است که برخی از این شرکتها مانند شرکت نفت ایران در رده بزرگترین شرکتهای دنیا هستند. این بدان معنی است که عرضه سهام شرکتهای ایرانی بزرگ در بورس بینالملل با ماهیت ارزی شاید بتواند به جذب سرمایههای جهانی برای این شرکتها کمک کند که این مهم نیازمند رفع کامل تحریمهاست و نه احتمالات.
سهام مایکروسافت، اپل، تسلا، آمازون، فیسبوک، آلفابت، اینتل، پپسی، آئودی، زیمنس، ایرباس، پورشه، دایملر، لنوو، لوفت هانزا و دهها شرکت بزرگ دنیا امروز در حال مبادله است و میلیاردها دلار از سرمایه این شرکتها از نقاط مختلف جهان تامین میشود، اما کدام شرکت ایرانی توانایی و چنین اعتباری را داراست؟
غولهایی مانند پاناسونیک، تویوتا، سامسونگ، مزدا، کانن و... که در ژاپن حضور دارند و یا حتی شرکتهای بزرگ دولتی چینی مانند بانک صنعت و تجارت چین، پتروچاینا و... همگی نمونههایی از ظرفیت بورسهای بزرگ بینالمللی دنیا برای جذب سرمایههای جهانی هستند.
به آمارها دقت کنید؛ کل ارزش بورس دنیا در ۲۰۲۱ رقمی بالاتر از ۱۲۳ هزار میلیارد دلار بوده و این در حالی است که ارزش بورس تهران در آن سال ۲۲۳ میلیارد دلار بوده است که نشان میدهد ما در جایگاه سیام بورسهای جهان قرار داریم. آیا در چنین شرایطی میتوان گفت بورس بینالملل ما میتواند میزبان شرکتهای مطرح باشد و یا سرمایهگذاران جهان به آن اعتماد میکنند؟
این موضوع زمانی نگرانکنندهتر میشود که میبینیم بازار سهام ایران در تمام دو دهه گذشته که افت و خیزهای مهمی را تجربه کرده، سیگنالهای بدی به سرمایهگذاران داخلی و فضای کارشناسی و تحلیل داده است؛ اهم این سیگنالها عبارتند از مداخلات بی حد و حصر دولت در بازار و صنایع، رکود تورمی افسارگسیخته و بیبرنامگی دولتها برای آن، فساد اقتصادی گسترده در سطوح ارکان حکومتی، شرکتهای دولتی فشل، مدیریت غیرعلمی، بازار ارز نابسامان، سیاستگذاریهای اقتصادی نادرست، فرار مالیاتی گسترده، قاچاق سازمان یافته، توزیع کالای بیمار، یارانهها، نقدینگی پایین تولید و شاید صد دلیل کوچک و بزرگ دیگر.
در این بین اما موضوع کالا متفاوت است؛ هرچند در این بخش هم توفیق چندانی از مسیر بورس در خلال سالهای تحریم به دست نیامده، اما پیشبینی میشود در صورتی که تحریمها برداشته شوند، نفت و سایر حاملهای انرژی، محصولات مختلف پتروشیمی و پالایشی، طیف گستردهای از محصولات کشاورزی، فولاد و زیرمجموعههای آن، محصولات معدنی متعدد و حتی کالاهای نهایی مانند خودرو یا لوازم خانگی و فرش و... نیز از طریق این بازار در معرض دید و خرید خارجیها قرار بگیرند که البته برای این محصولات نیز باید شیوههای استانداردی تبیین شود و بسیاری از مشکلات کنونی در حوزه صادرات باید از بین بروند که انتقالات ارزی، محدودیتهای صادراتی گاه و بیگاه و همیشه و سیاستهای قیمتی و مالیاتی دولت در حوزه محصولات پایه از جمله این مسایل هستند.
- حمزه بهادیوند چگینی - روزنـامهنـگار
نظر شما